جدول جو
جدول جو

معنی قطره فشان - جستجوی لغت در جدول جو

قطره فشان
قطره فشاننده، آنچه مایعی از آن قطره قطره افشانده شود، آنچه از آن قطره فروریزد
تصویری از قطره فشان
تصویر قطره فشان
فرهنگ فارسی عمید
قطره فشان
آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطره فشاندن
تصویر قطره فشاندن
ریختن قطره، تردد کردن پوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطرهافشان
تصویر قطرهافشان
سرشک افشان چکه افشان شارنده افشانه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطرهفشان
تصویر قطرهفشان
چکه فشان ریزنده گواژ دست ودل باز، رونده
فرهنگ لغت هوشیار
لوله باریک شیشه ای است که یک انتهای آن خیلی باریک تر شده است و انتهای دیگر آن بلوله پلاستیکی سربسته متصل میباشد و برای آنکه اندازها قطره ها متساوی باشد باید قائم نگهدارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطره چکان
تصویر قطره چکان
((~. چِ))
وسیله ای برای ریختن مایعات به صورت قطره قطره
فرهنگ فارسی معین
آلتی شیشه ای یا پلاستیکی برای برداشتن یا ریختن مقدار خیلی کمی از یک مایع
فرهنگ فارسی عمید